امروز: یکشنبه 04 آذر 1403 برابر با 24 نوامبر 2024

   مصاحبه ها

   مصاحبه ها (238)

در این قسمت میتوانید بە آرشیو  مصاحبە ها دسترسی داشتە باشید

یکشنبه, 14 مهر 1398

 نماینده حکومت اقلیم کُردستان عراق در ایران با اعلام این که حکومت عراق برای بی‌طرف کردن خود از مشکلاتی که در منطقه و خاورمیانه روی می‌دهد، جریمه می‌دهد، اظهار کرد: دوباره مردم اقلیم وارد آن بازی شده‌اند که کسانی برای سقوط کردن و مخالفت با بغداد آن را اجرا می‌کنند که به نظرم ایجاد بحران در بغداد بر روی کُردستان تأثیر می‌گذارد.

«ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کُردستان عراق در جمهوری اسلامی ایران به رادیو و سایت «دواروژ» گفت: با اطمینان هر ناآرامی که در عراق به وجود بیاید، برای ایجاد ناآرامی در ایران نیز خطرناک است و این کشور نگران آن است و او معتقد است که تهران موافق آن نیست که وضعیت امنیت و آسایش عراق به هم بخورد.

وی خاطرنشان کرد: در همان حال ایران طرفدار آن است که اصلاحات انجام شود و تقاضا و درخواست تظاهرکنندگان که روا می‌باشد، انجام بشود، مردم خود را از حمله به ساختمان‌ها و ارگان‌های دولتی و شخصیت‌های سیاسی برحذر بدارند، زیرا این کارها دست‌مایه تخریب و زشت کردن چهره تظاهرکنندگان خواهد بود.

دباغ در خصوص سلب اعتماد از «عادل عبدالمهدی» نخست وزیر عراق تصریح کرد: دوباره مردم اقلیم کُردستان وارد آن بازی شده‌اند که کسانی برای سقوط کردن و مخالفت با بغداد آن را اجرا می‌کنند، در حالی که ایجاد بحران در بغداد بر روی کُردستان تأثیر می‌گذارد، برای این که مردم باید آن دلایل را بدانند که عادل عبدالمهدی چگونه به نخست وزیری رسید، به همین دلیل آسان نیست.

همچنین گفت: «اکنون حکومت عراق این جریمه را می‌دهد که خودش را از مشکلاتی که در منطقه و خاورمیانه روی می‌دهد، بی‌طرف کرد؛ آن کشورهایی که به منفعت و مصلحتشان نیست، کشور عراق به بُعد اصلی راه حل‌های سیاسی برای ریشه کن کردن مشکلات و معضلات و قوی‌تر بشود.»

«ناظم دباغ» گفت: «در مورد آن شایعاتی که برای سقوط حکومت پخش می‌شود، سؤال این است عبدالمهدی برود، چه کسی می‌آید؟ به همین دلیل قبل از آن که در خصوص تغییر عبدالمهدی فکر کنیم، باید به فکر آمدن کسی بود که چه کاری برای عراق و به خصوص کُردستان می‌کند؟»

نماینده حکومت اقلیم کُردستان در تهران افزود: «کُرد در طول تاریخ با آن کسانی که در تلاش برای کودتا در عراق بوده‌اند، مشارکت و همکاری داشته است، تا به امروز هم که این حکومت در عراق بر سر کار است، کُرد در تغییر و تحولات سهیم بوده است، باید بدانیم که چه کاری برایمان انجام شده است، با توجه به قول و عهد و پیمانی که قبل از تغییرات به کُردها داده شده است، برای این که این بار دچار آن اشتباه نشویم، به نظرم فرصت مناسبی برای کُردستان وجود دارد تا مدافع و حامی جریانی باشد که در واقعیت و میدان عمل حقیقی چه کاری برای کُرد انجام می‌دهد، نه در نهان و پشت پرده.»

«ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کُردستان عراق در جمهوری اسلامی ایران در خصوص این که گفته می‌شود تظاهرات فعلی، جنگ غیابی آمریکا و ایران در عراق است، گفت: «در حقیقت نمی‌شود این احتمال را از آن خارج کرد، زیرا که اگر این احتمال در آن وجود نداشته نباشد، ممکن است که زودتر به اعتراضات پایان داده شود، یا این که اصلا بهتر بود سرکشی و اعتراضات تظاهرکنندگان نیز به وقوع نمی‌پیوست، اما آن بیانیه‌ای که آیت‌الله سیستانی مرجع شیعیان عراق منتشر کرد، بیش‌تر راه حل آرامش و اصلاحات را نشان داده است.»

 

 

https://www.dwarozh.net/details.aspx?jimare=110548

چهارشنبه, 20 شهریور 1398

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب Entekhab.ir: بین الملل / خاورمیانه: «ناظم دباغ» نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران در گفت‌وگو با «انتخاب»: سطحی از منافع مشترک، مقتدی صدر را راهی تهران کرده / حضور صدر در کنار مقام معظم رهبری را امری ساده نمی‌توان ارزیابی کرد / سفر مقتدی مطمئنا گامی مهم در راستای نزدیکی بیشتر میان ایران با ائتلاف سائرون در پارلمان عراق است / اشتراک مذهبی، او را با تهران گره زده / اختلافات صدر با ایران را هیچگاه نمی‌توان در مقام «دشمنی و ستیز» مورد خوانش قرار داد.
«ناظم عمر دباغ» نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران در ارتباط با سفر مقتدی صدر به ایران و حضور او در کنار رهبر معظم انقلاب در مراسم عزاداری شام غریبان در حسینیه امام خمینی (ره)، بر این باور است که «سفر مقتدی صدر، مساله‌ای غریب و عجیب نیست. او در مقام یکی از شخصیت‌های مذهبی و سیاسی شیعه که دارای پایگاه اجتماعی قابل توجه در کشور عراق است نمی‌تواند استثنایی در مناسبات تاریخی میان ایران با شیعیان عراقی در نظر گرفته شود. واقعیت این است که همواره مراجع مذهبی شیعه سطحی گسترده و مثبت از مناسبات را با مراجع مذهبی و حکومتی ایران در سال‌های بعد از انقلاب داشته‌اند.»
«ناظم دباغ» در گفت‌وگو با «انتخاب» اظهار داشت: «هر چند طی چند سال گذشته، بارها شاهد اختلاف‌نظرهایی میان صدر با ایران بوده‌ایم اما در نهایت اشتراک مذهبی آن‌ها را با ایران گره خواهد زد. در این میان، تنها مساله زمان و موقعیت مناسب است که اهمیت دارد.»
این دیپلمات کُرد عراقی، در بخشی دیگر از گفته‌های خود تصریح کرد: «در عرصه سیاست هیچ‌گاه نمی‌توان به شکل مطلق بر تنش یا دوستی انگشت گذاشت. همان‌گونه که در برخی شرایط مقتدی صدر سطحی از اختلاف‌نظر را با ایران داشته، در موقعیت جدید سطحی از منافع مشترک، او را راهی تهران کرده است. مطمئنا می‌توان سفر مقتدی صدر به ایران را گامی مهم در راستای نزدیکی بیشتر میان ایران با ائتلاف سائرون در پارلمان عراق ارزیابی کرد.»
«ناظم دباغ» در ادامه سخنانش افرود: «سفر مقتدی صدر به تهران و حضور او در مراسمی با حضور رهبر ایران، تأثیری ایجابی و مثبت بر مناسبات میان تهران با بغداد خواهد گذاشت. ائتلاف سائرون در مقام بزرگ‌ترین جریان حاضر در پارلمان، نمایندگانی در حکومت و دستگاههای مختلف دارد. حضور رهبر این جریان در تهران، به طور حتم تأثیری مثبت بر مناسبات آن‌ها با تهران خواهد گذاشت و می‌تواند در نزدیک شدن دو کشور تأثیر داشته باشد.»
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: «نمی‌توان حضور صدر در کنار مقام معظم رهبری را امری ساده و ظاهری ارزیابی کرد. یک شخص نمی‌تواند در چنین مراسمی حضور پیدا کند و بعد از بازگشت به کشور خود سخنانی در مسیر خلاف کنش خود بر زبان براند. واقعیت این است که اختلافات میان صدر با ایران را هیچگاه نمی‌توان در مقام «دشمنی و ستیز» مورد خوانش قرار داد بلکه بیشتر در قالب اختلاف‌نظر قابل تحلیل است.»

لینک گفت‌وگو:
https://www.entekhab.ir/fa/news/500590/سطحی-از-منافع-مشترک-مقتدی-صدر-را-راهی-تهران-کرده-حضور-صدر-در-کنار-مقام-معظم-رهبری-را-امری-ساده-نمی-توان-ارزیابی-کرد-سفر-مقتدی-مطمئنا-گامی-مهم-در-راستای-نزدیکی-بیشتر-میان-ایران-با-ائتلاف-سائرون-در-پارلمان-عراق-است-اشتراک-مذهبی-او-را-با-تهران-گره-زده-اختلافات-صدر-با-ایران-را-هیچگاه-نمی‌توان-در-مقام-دشمنی-و-ستیز-مورد-خوانش-قرار-داد

جمعه, 23 اسفند 1398

 بنده با تصمیم دفتر سیاسی اتحادیه میهنی کردستان برای شرکت در فعالیت‌های خارج، بر علیه استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی در فروردین ماه سال 1990 به همراه هیئتی عازم پاریس شدیم، بنا به دلایلی به مدت چند ماه در پاریس ماندم.

 

برای ثبت در تاریخ، لازم است ذکر شود که روانشاد جناب آقای مام جلال، در آن موقع در دیدارهای خارجشان در لندن و در پاریس هم که بنده، همراهشان بودم، درباره این صحبت می‌کردند که صدام، به کویت حمله خواهد کرد و آن را اشغال می‌کند و آنچه جای حیرت داشت؛ این بود که فرانسوی‌ها فکر می‌کردند این یک خواب است، که آقای دکتر «احمد بامرنی» نماینده اتحادیه میهنی کردستان هم در آنجا حضور داشت.

 

 

 

در نامه مام جلال به شورای رهبری چه چیزی ذکر شده بود؟

 

دیدیم که صدام در تاریخ 2/8/1990 به کویت حمله و آن را اشغال کرد. کارهای من تمام شد، تصمیم گرفتم که به کردستان برگردم، جناب مام جلال، صلاح دیدند که در سوریه به دیدارشان بروم و از آنجا به کردستان برگردم.   

 

در روز 5/8/1990 از طریق فرودگاه پاریس به سوریه رفتم و به مدت یک هفته در آنجا ماندم؛ در این مدت، چند بار، خدمت مام جلال رسیدم و تصمیم گرفتند که نامه‌ای به دفتر سیاسی و روانشاد کاک نوشیروان بنویسند. این نامه حاوی دو نکته مهم بود: نخست اینکه در مورد تعدادی از موضوعات و همچنین حرف و حدیث‌هایی از بطن شورای رهبری و دفتر سیاسی نکاتی را مدنظر داشتند و دوم اینکه در مورد ابراز خوشحالی خود درآینده، بعد از گرفتن کویت نکاتی را ذکر کرده بودند، و معتقد بودند که صدام را به حال خود رها نمی‌کنند تا در کویت بماند و مطمئناً به او حمله خواهند کرد و او را اخراج می‌کنند؛ به همین دلیل ضروری است که اتحادیه میهنی نیز خود را برای اخراج عراق از کویت و شکست نیروهایش آماده کند، ملت کُرد و نیروهای پیشمرگه هم برای رهبری مقاومت و همکاری تمام و کمال با اعضای جبهه کردستانی خود را آماده کنند. همچنین نوشته بود که او هم در خارج از کشور، برای این مهم تلاش می‌کند و جبهه کردستانی هم بر روی روشی به اتفاق نظر برسند که جناب مام جلال در بیرون، آن را رهبری کند و اگر انتفاضه (مقاومت) شد، جناب کاک مسعود هم در داخل، آن را رهبری کند.

 

واضح است در 12/8/1990 که از راه دمشق به تهران برگشتم و در تهران با کاک «قادر حاجی علی» دیدار کردم و بعدها به اتفاق همدیگر به شورای رهبری اتحادیه میهنی در قاسمه‌ره‌ش برگشتیم. 

 

نشست شورای رهبری تصمیم گرفت

 

نشست اتحادیه میهنی و شورای رهبری برگزار شد و در مورد نکاتی که مام جلال در نامه‌اش ذکر کرده بود؛ بحث و گفت‌وگو شد، تعدادی نظر متفاوت هم وجود داشت، بخصوص در مورد شیوه گفت‌وگو با صدام حسین که همه آنها به غیر از بنده و «ماموستا چه‌تو»، معتقد به بازنگری این نظرات بودیم.   

 

در مورد انتفاضه و آماده‌سازی، همه هم‌رأی بودیم و تصمیم گرفته شد که کاک نوشیروان سرپرستی برنامه‌ریزی برای انتفاضه، به همراه تنظیم فرماندهی عمومی نیروهای پیشمرگه را برعهده داشته باشد؛ که آن زمان با مدیریت جناب کاک «ملازم عمر» و اعضای دوستان کاک «شیردل حه‌ویزی»، «نقیب خلیل»، کاک «شیخ جعفر»، «مام رستم»، کاک «حامد حاجی خالد» و چند عضو و فرمانده توانمند از نیروهای پیشمرگه و مرکز فرماندهی همکار بودند، همچنین تنظیمات داخل شهر هم برای تأسیس شانه‌های مسلح فعال شود.        
اتحادیه میهنی کردستان شروع به برقراری ارتباط کرد و با گروه‌های سیاسی کردستان بخصوص با حزب دمکرات کردستان چندین جلسه برگزار کرد.

 

در ماه 9/1990 به پاریس سفر کردم، در آن زمان جناب کاک سعود به همراه هیئتی عالی رتبه به قاسمه‌ره‌ش آمده بود و میهمان دفتر سیاسی اتحادیه میهنی بودند و در آنجا برنامه کلی نحوه تقسیم محورهای مقاومت مشخص شد.

 

 

 

انتفاضه بدین شیوه برنامه‌ریزی شده بود

 

بر اساس برنامه‌ای که زنده‌یاد کاک نوشیروان تنظیم کرده بود؛ تصمیم گرفته ‌شد که برای همه محورها براساس اینکه چه کسی بیشترین نیرو را در اختیار دارد، مسئولی تعیین شود. مسئولیت آغازین، بر عهده آنها باشد و طرف دیگر هم جانشین خواهد بود و همچنین گروه‌های دیگر هم لحاظ شوند.

 

آنچه که در اینجا حائز اهمیت است در جلسات جبهه کردستانی بنا به پیشنهاد مام جلال و اتحادیه میهنی، تصمیم گرفته شد به‌جای منتشرکردن بیانیه عفو عمومی، فراخوان آشتی عمومی اعلام شود، به همین دلیل، در آغاز افراد مسلح وابسته به حکومت بعث، اعتماد و حس بیشتری نسبت به این اطمینان کردند و در کنار این، اتحادیه میهنی متضرر اصلی رفتار افراد مسلح وابسته به حکومت بعث در گذشته بود که صدها شهید پیشمرگه و فرمانده و تنظیمات خود را به‌دست آنها از دست داده بود.

 

وقتی‌که در ماه 10/1990 به شورای رهبری برگشتم، صحبت در مورد این بود که برای همه محورها مسئول تعیین شود و هر یک از اعضای دفتر سیاسی نیز به عنوان مسئول یک استان انتخاب شد؛ به غیر از دهوک که برای آن هیچ کسی تعیین نشد.

 

واضح است که در آن زمان، جناب کاک «کوسره‌ت» عضو دفتر سیاسی نبود، ولی همچون عضو شورای رهبری با شایستگی، شهامت و توانمندی در رهبری شهر اربیل، این مسئولیت به ایشان سپرده شد.  

 

کاک «ملازم عمر» برای استان سلیمانیه کاک «فریدون عبدالقادر» برای استان کرکوک و همانطور که اشاره کردم کاک «کوسره‌ت» نیز برای استان اربیل و جناب کاک نوشیروان هم به همراه کاک «مسعود بارزانی» به عنوان فرمانده کل نیروهای پیشمرگه کردستان انتخاب شدند.

 

من هم در تعجب بودم که برای بنده جایی تعیین نشده‌ بود؛ نزد کاک نوشیروان رفتم، منتظر جلسه بودم، گفتم به چه دلیل برای بنده هیچ جایی و کاری در برنامه مقاومت تعیین نشده است؟

 

در جواب گفت: نمی‌دانستم که به این زودی برمی‌گردی؛ من هم در ادامه گفتم: کاک نوشیروان شما می‌دانستید مهلت من یک ماه بود و دیدید که برگشتم، (مشخص بود که ایشان پیش خودش حساب کرده بود که من هم مثل دیگر دوستان که به سفر خارج می‌رفتند، دیر برمی‌گردند، من هم دیر برگردم).

 

 

 

نخواستم در این سربلندی بی‌نصیب باشم

 

گفت: خیلی خُب فقط دهوک مانده، آیا به آنجا می‌روی؟ من هم گفتم با افتخار من پیشمرگه‌ام، هر جایی باشد می‌روم و نمی‌خواهم در این سربلندی بی‌نصیب باشم. گفت: خیلی خُب.

 

در آن زمان جناب «ملازم عمر» و فرمانده «دارا توفیق»، در منزلش بودند. گفتم: در دهوک چه کاری انجام دهم، من در آنجا کسی را نمی‌شناسم و نه نیروی آنچنانی پیشمرگه باقی مانده است که به همراه خود به آنجا ببرم، به همکاری شما و دفتر نظامی نیاز دارم.

 

کاک نوشیروان جواب امیدوارکننده‌ای به من نداد، ولی جناب کاک «ملازم عمر» گفت: ناظم نگران نباش، اگر به آنجا بروی من همکاری می‌کنم، در اینجا لازم است که یک بار دیگر از کاک «ملازم عمر» تشکر کنم.   

 

در همانجا تصمیم گرفته شد که با زنده‌یاد «نقیب خلیل»، همه پیشمرگه‌های منطقه بادینان را جمع کنیم، کاک «نقیب خلیل» به عنوان فرمانده کل نیروهای پیشمرگه منطقه بادینان و بنده هم به عنوان مسئول و سرپرست شروع به کار کردیم.

 

درخواست یک نیروی ویژه کردم که همراهمان باشند، این بود که با دستور کاک «ملازم عمر» و با حضور کاک «عثمان شارستینی» با نیروهای خود در حدود 50 پیشمرگه که همراهشان بودند؛ همراه ما باشند. مشغول ارتباطات و آماده‌سازی بودیم، در کل توانستیم نیروی 180 نفری از پشمرگه‌های قهرمان منطقه بادینان را آماده کنیم که نزد ما در اردوگاه زیویه و در ایران بودند.

 

 

 

تنها برادران کومله در بادینان بودند

 

این چند ماه، در سطح بالا مشغول برنامه‌ریزی بودیم، همچنین در منطقه بادینان مشغول اطلاع‌رسانی تنظیمات اتحادیه میهنی کردستان و گردان پارتیزانی اتحادیه بودیم که با سرپرستی شهید «حسن سلیم» و تعدادی از دوستان در آنجا بودند.

 

بدون شک، بایستی به این اشاره کنیم که آن زمان، فقط تنظیمات برادران کومله در آنجا بودند و دست بالایی داشتند.

 

 

 

در ارتباط با برادران پارتی

 

یکی از آخرین روزهای بهمن ماه سال 1991 جناب کاک کوسره‌ت که منزلشان در مهاباد بود و در خانه دو طبقه‌ای که فقط یک دیوار مشترک داشیتم و با همدیگر زندگی می‌کردیم، گفت: بیا به مهاباد برویم، در آنجا هم سری به راژان و جناب کاک مسعود بارزانی ‌بزنیم، برای چند روز به اتفاق هم به مهاباد رفتیم، فکر کنم اواخر ماه شوبات (بهمن) بود، اواخر شب، کاک کوسره‌ت به درب میان خانه ما و خودش زد و گفت: اگر خبر خوبی بهت بدهم چیکار برایم می‌کنی؟ گفتم: مطمئن باش هر آنچه شایسته شما و درخواست خودتان باشد.

 

گفت: هپیمانی به کویت حمله کرد، باید فردا به کاک مسعود سری بزنیم و به قاسمه‌ره‌ش برگردیم و خودمان را آماده کنیم.

 

به اتفاق همدیگر، صبح زود به راژان رفتیم و در آنجا با کاک مسعود و تعدادی از اعضای دفتر سیاسی حزب دمکرات دیدار کردیم. در مورد وضعیت پیش آمده صحبت کردیم و کاک کوسره‌ت از جناب کاک مسعود درخواست کرد و گفت: بر اساس توافق، بایستی شما به قاسمه‌ره‌ش تشریف بیاورید و رهبری ما را برعهده بگیرید، همانطور که مام جلال هم در خارج، جبهه کردستانی را رهبری می‌کنند.

 

در همانجا از طریق پیرانشهر به قاسمه‌ره‌ش برگشتیم و مشغول آماده‌سازی، تشکیل جلسات و ارتباط با پارتیزان‌هایی شدیم که در سطوح پایین‌تری از ما بودند، از همه آنها نزدیکتر به شورای رهبری که همچون دروازه ارتباط و انتفاضه هم بود، گردان پارتیزانی کاک «عمر بگ» و پسرش کورده بود.

 

در برنامه‌های پارتیزانی جناب کاک نوشیروان درخواست کرد که کاک «عزیز بگ» در منطقه رانیه فعالیت کند؛ چون مردی متخصص و دلسوز بود و اسم او را «پیره هه‌لو» (عقاب پیر) گذاشت و از طریق دستگاه بی‌سیم که همراهشان بود؛ ارتباط برقرار شد و گفتند که آماده‌اند و با شانه‌های مسلح و رهبری در ارتباط هستند.

 

صبح روز 5/3/1991 خبر آمد که در رانیه انتفاضه شده و شهر رانیه پاکسازی شده است، ولی متأسفانه کاک «کلی نبی» و تعدای از افراد شهید شده‌اند.

 

در دفتر سیاسی جلسه برگزار شد و تصمیم گرفته شد نیروهای قاسمه‌ره‌ش در سریعترین زمان ممکن راه بیافتند و به کاک مسعود هم خبر داده شد که انتفاضه شروع شده است و منتظر شما هستیم.

 

روز 6/3/1991 تصمیم گرفته شد نیروهای بنده به همراه آنهایی که می‌خواهند به سمت پایین حرکت کنند که در میان آنها خواهر محترم «هیرو خان» که در آن زمان در قاسمه‌ره‌ش بود، به همراه نیروی رهبری آماده بودند و همگی به سمت رانیه حرکت کردیم و توسط کاک «عزیز بگ» مورد استقبال قرار گرفتیم.

 

 

 

دستور آزادسازی مناطق دیگر صادر شد

 

صبح همان روز، جناب کاک نوشیروان به رانیه آمد که کاک کوسره‌ت و شهید «حسن کویستانی» و کاک «شیردل حه‌ویزی» و تعدادی از اعضاء و فرمانده نیروهای پیشمرگه هم همراهشان بودند.

 

در روزهای 7، 8، 9 و 10/ 3/1391 همه مناطق چهارقورنه، سرچاوه و تا کوی سنجق و سلیمانیه آزاد شدند.

 

بعد از آمدن جناب کاک مسعود و آزادسازی بیتواته، کاک نوشیروان و کاک مسعود مقرشان را به بیتواته بردند و روز 10/3 بنده به کویه رفتم. در آن زمان، نامه‌ای از جناب کاک مسعود به دستمان رسید که آماده‌ایم و می‌خواهیم به سمت بادینان حرکت کنیم، چونکه قرار است 11/3 شهر اربیل آزاد شود و از آنجا به سمت دهوک برویم.

 

خیلی سریع به رانیه و بیتواته برگشتم و پیش کاک مسعود رفتیم، کاک نوشیروان به ما اطلاع داد که منطقه حریر و باتاس و رواندز هم آزاد شده‌اند، به همین دلیل به حریر برویم و از آنجا به همراه شهید «حسن کویستانی»، شهید «دلشاد حسن» و شهید «تحسین کاوانی» خودمان را برای رفتن به بادینان و دهوک آماده کنیم؛ که هر سه نفر جان پاکشان را به کُرد و پیشمرگه تقدیم کردند و شهید شدند. 
روز 11/3 از حریر با من تماس گرفتند و شب 12/ 3 به دنبال کاک «عبدلموهیمن» می‌گشتم، چون مسئول نیروی پیشمرگه حزب دمکرات در منطقه بادینان بود، تا مطلع شوم که برنامه آنها برای رفتن به چه شکلی خواهد بود.

 

شب در منزل «حسین آقای سرچیا» چشمم به یک مسئول ایرانی افتاد که همراهش بود، او را می‌شناختم. خواستم او را به اسم خودش صدا بزنم، دهنم را باز نکرده بود، گفت: حاجی علی! با تبسم احوالش را پرسیدم و به حاجی علی خیرمقدم گفتم.

 

واضح است که در مورد اوضاع بیخمه صحبت شد و من هم گفتم: «من خودم را با آن مشغول نمی‌کنم، به عنوان نماینده اتحادیه میهنی نامه‌ای را به کاک «عمر آقای سورچی» دادم، مشخص است که از این کار هدفی داشتم، پیامی هم به شهید حسن و شهید دلشاد فرستادم که با عجله، نماینده‌شان را برای تحویل وسایل به بیخمه بفرستند.»

 

همانطور که در مورد آن صحبت شد؛ بایستی منتظر باشیم تا اربیل و راه فاییده کنترل شود، آنوقت به همراه نیروی برادران پارتی به سمت دهوک حرکت کنیم.

 

یاد این افتادم که اگر اینطوری شود، بایستی اتحادیه میهنی همچون دنباله‌رو؛ به همراه نیروهای پارتی به دهوک برود، نیروی آنها نزدیک به 1500 تا 1600 پیشمرگه بود. 

 

بدین شیوه از پل قندیل عبور کردیم

 

خداحافظی کردم و برای دیدن شهید «تحسین کاوانی» به حریر رفتم و به ایشان گفتم: کاک تحسین نمی‌توانیم کاری انجام دهیم تا ما زودتر از راه آکری برویم؟ ، گفت: بله، ولی تو آماده‌ای بروی؟ گفتم به اطمینان خاطر می‌روم. گفت: امشب تماس می‌گیرم و فردا به شما خبر می‌دهم.

 

این بود که با تنظیمات آکری تماس گرفت که در آن‌زمان کسی به نام «نقیب فیصل» که افسر پولیس بود؛ سرپرستی شانه‌های مسلح و تنظیمات را برعهده داشت، گفت: همین کار را می‌کنیم، بامداد 13/3 شروع می‌کنیم و با اطمینان موفق می‌شویم.

 

در هنگام ظهر، ماشین را بر سر جاده در منطقه پل قندیل می‌آوریم و آنها را به آن طرف می‌بریم. در حقیقت، خیلی راستگویانه این کار را کردند و در ابتدا «نقیب خلیل» و یکی پس از دیگری همه ما از آنجا عبور کردیم. برای غروب هم در آکری غذا خوردیم و استراحت کردیم.

 

در اینجا ضروری است که در مورد شانه‌های مسلح نیروی کاک «سواره عباس آقا» صحبت کنم، که در آن‌زمان از طرف حکومت عراق، حفاظت منطقه شیخان به آنها سپرده شده بود. تا متوجه حضور ما شدند همگی از منطقه، دور شدند و کار ما را آسان کردند و در واقع با ما همکاری کردند.

 

برای روز بعد، از راه شیخان با ماشین به سمت دهوک حرکت کردیم. واضح است که همان شب از راه بی‌سیم به ما اطلاع داده بودند که دهوک هم آماده است و فردای روز 14/3/1991 وقتی‌که به همراه نیرو به دهوک رسیدیم، شهر دهوک کاملا آزاد شده بود، برادران تنظیمات شهری و پارتیزان‌ها بر دهوک مسلط شده بودند. آنهایی که به یاد دارم همچون مسئول تنظیمات اتحادیه میهنی عبارت بودند از؛ کاک «عارف روشدی»، کاک حسین برادر شهید «نقیب خلیل»، برادر «صدیق آمدی»، «صادق عمر سندی»، «علی شعبان» و چند کادر دیگر.

 

 

 

نامه نهایی برای کاک نوشیروان فرستاده شد

 

از اداره آتش‌نشانی دهوک که همچون مقر تعیین شده بود، در همانجا کاک سه‌‌رکه‌وت که کادر باسوادی بود و مسئول دستگاه بی‌سیم ما را برعهده داشت، خیلی سریع بی‌سیم را راه انداخت و پیامی برای کاک نوشیروان فرستاد که در آن زمان، اسم کاک نوشیروان «مولود» و اسم بنده هم «سهند» بود. از سهند به مولود، به او اطلاع داد که ساعت 2:35 بعدازظهر امروز 14/3 ما به دهوک رسیدیم و شهر به‌طور کلی آزاد شد.

 

به غیر از نیروهای اتحادیه میهنی با مسئولیت «حسن سلیم» که مسئول نیروهای پارتیزانی آنجا بود، نیروهای برادران حزب دموکرات در آن‌زمان با سرپرستی کاک دکتر «کمال کرکوکی» به همراه «پارتی گه‌ل» (حزب ملت) در آزادسازی دهوک مشارکت داشتند.

 

وقتی‌که پیام مورد نظر به دست کاک نوشیروان می‌رسد؛ به همراه کاک مسعود هر کدام در یک اتاق و در کنار یکدیگر بودند (این حرف‌های کاک «حسین سنجاری» است که در آن موقع، همراه کاک نوشیروان بود)، بلند می‌شود و به سمت کاک مسعود می‌رود و همچون یک مژدگانی می‌گوید کاک مسعود این نابلد ماست که به تنهایی مثل اتحادیه میهنی به دهوک رسیده است، کاک مسعود هم به‌جای تقدیر می‌گوید: قرار بود که همگی به اتفاق هم به دهوک بروند، شاید به برادران ما کلک زده است، نباید بدون آنها می‌رفتند.

 

فردای آن روز، نیروهای برادران حزب دمکرات همگی به دهوک رسیدند و در آنجا همدیگر را دیدیم که عبارت بودند از: کاک «عبدالموهیمن»، «زعیم علی»، کاک «بابکر زیباری» و تعدادی از فرماندهان و کادرهای دیگر که اسامی همه آنها را به یاد ندارم و به توافق رسیدیم که از این به بعد، با یکدیگر همکاری کنیم.

 

 

 

برگشتن مام جلال و حملات دشمن

 

در روز 16/3 حکومت عراق در منطقه فاییده شروع به حملات و هجوم به نیروهای پیشمرگه و همچنین شهر دهوک کرد، شهید «حسن سلیم» در این جنگها با چندین پیشمرگه شهید شدند، پیام هم آمد که جناب مام جلال از سوریه به همراه تعدادی کادر و فرمانده از راه فیشخاپور به کردستان برمی‌گردند، از جمله؛ زنده‌یاد «جبار فرمان»، کاک «احمد بامرنی» و از دفتر ریاست اتحادیه میهنی هم نیروی ریاست با سرپرستی دکتر «کریم» به زاخو آمدند، همگی برای استقبال جناب مام جلال به زاخو رفتیم.

 

جناب مام جلال روز 25/3 از راه فیشخاپور به کردستان برگشت؛ که رسیدند در آغاز به زاخو رفتند و جلوی درب فرمانداری این شهر، با حضور جمعیت کثیری از مردم، مطالب مهم و باارزشی را قرائت کردند، بعداً با تعدادی از شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی هم دیدار کردند.

 

فردای همان روز، به سمت دهوک حرکت کردند و در همان زمان، کاک «جبار فرمان» را به سمت جنگهای فاییده  فرستاد که وضعیت نامناسبی داشت، بنده هم به همراه نیرو برای انجام‌دادن کارهایی در زاخو ماندیم و با کُردهای سلوپی دیدار و گفت‌وگو کردم و فردای آن روز، بعد از عقب‌نشینی پیشمرگه در فاییده، وضعیت خیلی وخیم شد. مردم شروع به کوچ کردند و بحران ناخوشایندی رویداد و بناچار مام جلال بعد از برگزاری چندین جلسه در دهوک، بعد از اجبار زیاد اکثر شخصیت‌ها، دهوک را ترک کرد و به سمت سلیمانیه حرکت کرد و بنده هم از راه باتوفه و آمیدی (که قبلتر آنجا را بلد بودم) به سمت بارزان و بعدها به سمت رواندز حرکت کردم.     

 

لینک یادداشت «ناظم دباغ» در روزنامه «کوردستانی نوی» روز پنجشنبه 10/3/2020:

 

 https://knwe.org/?p=64278

 

چهارشنبه, 02 بهمن 1398

سرویس عراق و اقلیم کردستان – نماینده دولت اقلیم کردستان در ایران، تاکید می کند که با توجه به ارتباطات میان سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی با دولت و مقامات و رهبران سیاسی اقلیم، مواضع آنان در قبال ترور سردار  بسیار کمتر از حد انتظار بود.

به گزارش کردپرس،  ناظم دباغ نماینده دولت اقلیم کردستان در تهران در بخش دوم مصاحبه خود با روداو، ابعاد بیشتری از روابط رهبران، مقامات و احزاب سیاسی اقلیم کردستان را با سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی تشریح کرده و زوایای دقیق تری از تاثیرات سردار شهید، بر ساختار سیاسی و موجودیت اقلیم و شرایط آن را بررسی می کند.

پس از بروز وقایع و تنش های مربوط به برگزاری رفراندوم استقلال اقلیم کردستان و همچنین رویدادهای 16 اکتبر و خروج نیروهای کرد از کرکوک، روابط نزدیکی میان حزب دمکرات کردستان عراق (پارتی) و ایران به وجود آمد، آیا شما اطلاعی از جزئیات این روابط داشتید؟

ناظم دباغ: بله به نظر من برقراری روابط و نشست ها ابتدا میان حزب دمکرات کردستان(پارتی) و ایران آغاز شده و خود حاج قاسم نشست های ویژه ای را انجام داد و تلاش هایی برای عادی سازی و از سرگیری روابط صورت گرفت. چرا که ایران اساسا معتقد به دشمنی ورزیدن با کردها نیست. اصل مهم در عراق هم پیمانی میان کردها و شیعیان است و برای حفظ تعادل و توازن در این کشور باید میان اکثریت ائتلاف شیعیان با اکثریت احزاب کردستانی که شامل حزب دمکرات (پارتی) و اتحادیه میهنی (یکیتی) می شود و همچنین باید بخشی از سنی های کشور همپیمانی و ائتلاف ایجاد شود.

 آیا  از جزئیات روابط حزب دمکرات (پارتی) و ایران اطلاع داشتید؟

ناظم دباغ: اطلاع کاملی از جزئیات ندارم، اما به نظرم روابط با پارتی بهتر است، پیش از درگذشت جلال طالبانی دبیرکل فقید اتحادیه میهنی کردستان، هواپیمای سردار قاسم سلیمانی در سلیمانیه فرود می آمد، اما پس از بیماری ایشان، فرودگاه اربیل، مقصد هواپیمای سردار شد.

سردار قاسم سلیمانی چه نظری در مورد حزب دمکرات کردستان (پارتی) داشت؟

ناظم دباغ: نظر ایشان در مورد همه احزاب و جریان های سیاسی همیشه مثبت بود و سازش و همکاری میان آنان را ضروری می دانست. به ویژه همیشه خواستار روابط حسنه و نزدیک میان حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی بود.

 درمورد جلال طالبانی چه نظری داشت؟

ناظم دباغ: همیشه وی را یک جوانمرد و فردی میهن پرست، دلسوز، راستگو و وفادار، می دانست. حاج قاسم می گفت مام جلال طالبانی را برای این دوست دارم، زیرا در مقابل آمریکایی ها تمام و کمال از ایرانی ها دفاع میکند و نزد ایرانی ها نیز همان دفاع را از آمریکایی ها انجام می دهد؛ نه اینکه مانند برخی افراد دیگر نزد من به آمریکایی ها دشنام دهد و نزد آمریکایی ها از ایرانی ها بدگویی کند.

چه موضع و نظری در مورد مسعود بارزانی رهبر حزب دمکرات کردستان عراق (پارتی) داشت؟

 ناظم دباغ: کاک مسعود را مردی راستگو توصیف می کرد و همانطور که قبلا گفتم وی را یکی از رهبران و شخصیت های کاریزماتیک می دانست.

 در مورد نچیروان بارزانی رئیس کنونی اقلیم کردستان چطور؟

ناظم دباغ: حاج قاسم کاک نچیروان بارزانی را دوست می داشت.

 آیا در هیچ یک از نشست های میان سردار قاسم سلیمانی و نچیروان بارزانی حضور داشتید؟

ناظم دباغ: بله، به همراه یکدیگر و بر سر یک میز هم به صرف غذا هم پرداخته ایم. اما دیدارها در کل به این صورت بود که اگر نچیروان بارزانی به تهران می آمد، از عبدالله آکره یی مسئول روابط دولت اقلیم کردستان و ایران می پرسیدم که آیا وی به عنوان نخست وزیر دولت اقلیم کردستان به تهران سفر کرده و یا به عنوان معاون رهبر حزب دمکرات (پارتی) و اگر به عنوان نخست وزیر آمده، حتی اگر به نشست هم دعوت نمی شدم، باز هم در آن حضور می یافتم زیرا من نماینده دولت اقلیم در تهران بودم. اما اگر نشست به عنوان معاون رهبر حزب دمکرات کردستان (پارتی) برگزار می شد، حتی در صورت دعوت شدن هم در آن شرکت نمی کردم، زیرا نمی خواستم بعدا هر گونه مسائل و تبعات نشست و گفتگوهای حزب دمکرات به من نسبت داده شود. حتی گاهی در نشست های مام جلال و سردار قاسم سلیمانی نیز بدون اینکه مام جلال از من خواسته باشد، جلسه را ترک کرده ام و در پاسخ به پرسش مام جلال در مورد علت خروجم از جلسه آنان، تاکید کرده ام که این نشست و گفتگویی خصوصی و مربوط به خود آنان است و با اجازه حاضرین از محل نشست بیرون آمده ام.

 آیا ترور سردار قاسم سلیمانی دست ایران را از عراق کوتاه می کند و یا ترور وی و ابو مهدی المهندس فرمانده برجسته شیعیان عراق، موجب نزدیک تر شدن هرچه بیشتر آنان به ایران می شود؟

ناظم دباغ: من شخصا هرگز لفظ کشته را برای سردار قاسم سلیمانی به کار نمی برم و می گویم شهید، زیرا وی برای میهن خود،  مردی مجاهد بود و تاثیرات فعالیت های وی و آنچه انجام داد انکار ناپذیر است، سردار قاسم سلیمانی از زمانی که به عنوان فرمانده سپاه قدس، آغاز به کار کرد، تا زمانی که شهید شد، بر تمامی ارتباطات و تعاملات با رهبران کُرد، به ویژه با مام جلال و کاک مسعود، اشراف و نظارت کامل داشت.  اما خود من شخصیتی را که به عنوان جانشین سردار شهید انتخاب شده، هرگز نه در نشست و گفتگوها و نه در دیگر موقعیت ها در کنار سردار قاسم سلیمانی ندیده و هیچ گونه شناختی هم از او ندارم.

 آیا جانشین حاج قاسم می تواند مانند خود وی به کردها نزدیک شود؟

ناظم دباغ: به نظر من اگر خود او بخواهد و چنین قصدی داشته باشد، می تواند، همانطور که حاج قاسم به چنین جایگاه و موقعیتی دست یافت، هر کس دیگری هم که بخواهد امور محوله را مانند وی به بهترین نحو انجام دهد، می تواند شرایط پیشین را نیز بار دیگر ایجاد کند.

گفته می شود که سردار قاسم سلیمانی، در رفع اختلافات و تنش های پیش آمده میان اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق، نقش داشته است، زیرا برای ایران، اقلیم کردستان آرام و باثبات مهم تر و بهتر از اقلیمی بی ثبات و دارای تنش است، اما در عین حال گفته می شود که وی به دلیل نگرانی از احتمال جدا شدن کردها از عراق، هرگز خواهان وجود اقلیم کردستانی مقتدر و قوی نبودهاست، به نظر شما کدام یک از این دو نظریه به حقیقت نزدیک تر است؟

ناظم دباغ، در اینجا دو بحث متفاوت وجود دارد، بله سردار قاسم سلیمانی این نگرانی را داشت؛ چرا؟ ما تجربه و نمونه رفراندوم را داریم، وی در مسئله رفراندوم هشدارهای بسیاری به رهبران کُرد داد که این رفراندوم را برگزار نکنند. اما پس از رفراندوم نیز بهترین روابط را با کُردها ایجاد کرد.

 پس می توان گفت که سردار سلیمانی نگران جدایی اقلیم کردستان از عراق بود؟

ناظم دباغ:  نمی توانم بگویم سردار این نگرانی را نداشت، بله‌ از این موضوع نگران بود، اما همیشه نقشی میانجی و مثبت را با احزاب اقلیم کردستان و میان آنان اعم از حزب دمکرات، اتحادیه میهنی، جماعت اسلامی، اتحاد اسلامی و در این اواخر جنبش تغییر ایفا می کرد و با همه این احزاب روابطی حسنه داشت و برای بهبود روابط میان نیز آنان تلاش می کرد، آن هم بر این اساس و مبنا که اقلیم کردستان آرام و باثبات همسایه خوبی برای ایران است.

این یعنی او خواهان اقلیم کردستانی مقتدر بود؟

 ناظم دباغ: دو اقلیم کردستان مقتدر در اینجا مطرح است، یکی اقلیمی مقتدر که به سوی برگزاری رفراندوم استقلال گام بر می دارد و یکی  دیگر که در راستای حفاظت از دستاوردهای کنونی اقلیم، تلاش می کند؛ می خواهم موضوعی را برای ثبت در تاریخ بازگو کنم. نظام حاکمیتی که اکنون در اقلیم کردستان وجود دارد و تحت عنوان فدرالسیم خوانده می شود، در تهران طراحی شد. این نظام توسط حاج قاسم تدوین و طراحی شد و خود وی از آن حمایت و پشتیبانی می کرد. در اولین نشستی که در این مورد با حضور مام جلال طالبانی و محمد باقر حکیم برگزار شد،  من به عنوان نماینده اتحادیه میهنی حضور داشتم و همچنین در نشستی هم که در آن  نمایندگانی از پ.ک.ک و حزب دمکرات کردستان نیز حضور داشتند و صالح مسلم مسئول کنونی روابط خارجی حزب اتحاد دمکراتیک کردهای سوریه (پ. ی. د)  و رئیس مشترک پیشین این حزب  به همراه عبدالحکیم بشار نیز به تهران آمده و در آن نشست شرکت کردند، بار دیگر به عنوان نماینده اتحادیه میهنی شرکت کردم، در آن نشست، همان طرح و برنامه ای که برای کردهای عراق طراحی و تدوین و پیاده شده بود، برای کردهای سوریه نیز پیشنهاد شد، اما متاسفانه این طرح برای کردستان سوریه، با شکست مواجه شده و اجرایی نشد.

 چرا ایران چنین برنامه و طرح هایی را برای اقلیم کردستان عراق و کردستان سوریه، تدوین می کند و چرا چنین طرحی را برای کردستان ایران اجرا نمی کند؟

ناظم دباغ: پاسخ چنین پرسشی فعلا نزد ما نیست، فقط می توانم بگویم که تجربه حاج قاسم نیز این موضوع  را اثبات کرد که در ایران، ملی گرایی ایرانی وجود دارد، یعنی یک فرد کُرد، عرب، بلوچ و یا آذری در ایران به اندازه ای که به ملی گرایی ایرانی تمایل دارد؛ خواهان جدایی از این کشور نیست و کردها نیز به همان گونه اند.

من به همه کردهای ایرانی احترام می گذارم، اما میزان حضور آنان چنان قوی نیست. زیرا تو باید خودت را تحمیل کنی، اگر چنین کاری کردی دشمن نمی تواند فراموشت کند. به طور مثال حزب اتحاد دمکراتیک (پ.ی.د) با همین سیاست از مناطق کردنشین این کشور در مقابل ترور حفاظت کرد و موجودیتی با جغرافیای سیاسی را به وجود آوردند و از سوی دیگر قدرت ها نیز به حساب می آیند و کنار گذاشته نمی شوند، اما کردهای ایران تاکنون در رسیدن به اتحاد میان خود موفقیتی نداشته اند، به طور مثال حزب دمکرات ایران در حفظ ساختار خود هم ناتوان بوده و اکنون به سه حزب انشقاق یافته است.

گفته می شود که مام جلال و کاک مسعود بارها در مقابل درخواست های سردار قاسم سلیمانی نه گفته اند، چرا وی این پاسخ منفی را از سوی آنان می پذیرفت؟ آن هم در حالی که اگر کسی به وی پاسخ منفی می داد و نه می گفت، اغلب به سرنوشت بدی دچار می گردید؟

ناظم دباغ: حاج قاسم اساسا انسانی مودب و مبادی آداب بود، در بسیاری از نشست هایی که حضور داشت، چه خود به تنهایی و یا همراه با هیئت جمهوری اسلامی ایران، اغلب شنونده بود؛ به صحبت ها و نظرات حاضرین گوش فرا داده و سپس نظر و عقیده خود را اعلام می کرد و حاضرین نیز می توانستند به صورت مستقیم این نظرات را شنیده و موضع خود را بیان کنند؛ زیرا نظرات و سخنان همه طرف ها را درک می کرد. بسیار مفید و خلاصه شده سخن می گفت. به طور مثال من خود مستقیما از زبان سردار شنیدم که در مسئله رفراندوم استقلال اقلیم و برگزاری آن، هیچ گله و شکایتی از مسعود بارزانی ندارد و گفت که به بارزانی گفته از برگزاری رفراندوم منصرف شود و بارزانی پاسخ منفی داده و بر برگزاری آن اصرار ورزیده و حاج قاسم به وی گفته برگزاری رفراندوم به زیان بارزانی تمام می شود و بارزانی پاسخ داده بگذار بشود، این خود یکی از پاسخ های منفی و نه گفتن به سردار قاسم سلیمانی بود؛ اما در عین حال از برخی طرف های دیگر در اقلیم گله می کرد که به او قول داده بودند در  برگزاری رفراندوم شرکت نمی کنند، با این حال به این قول پایبند نبوده و در آن شرکت کردند.

گفته می شود سردار قاسم سلیمانی در دوران نخست وزیری نوری مالکی طی نامه ای به کاک مسعود و مام جلال، تاکید کرده به آنان اجازه نمی دهد که مالکی را برکنار کنند و چنین چیزی را برنمی تابد.

ناظم دباغ: دو نامه جداگانه بود، یکی برای مام جلال و دیگری برای کاک مسعود و من هر دو نامه را رساندم  و پس از تحویل نامه به مام جلال، وی از من خواست که خود شخصا نامه کاک مسعود را هم تحویل دهم.

 محتوای نامه چه بود؟

ناظم دباغ: این نامه حاوی هیچ تهدیدی نبود، بلکه نقشه راهی  در آن مطرح شده بود و در آن آمده  بود که اگر مالکی را برکنار کنند، حتی در یک سال هم قادر به تشکیل دولت نخواهند بود، نشستی هم که در این رابطه میان نچیروان بارزانی و مقتدی صدر رهبر جریان صدر عراق انجام شد، از سوی تهران ترتیب داده شده و صدر را به اربیل فرستادند. همان روز در دفتر سیاسی اتحادیه میهنی در اربیل، نشستی با حضور مقتدی صدر، مام جلال و کاک مسعود برگزار شد و طی آن طرفین تصمیم گرفتند که از مالکی سلب اعتماد کنند و من در تمام این نشست از آغاز تا پایان آن، حضور داشتم.

 برخی از تحلیل  گران اسماعیل قاآنی جانشین سردار قاسم سلیمانی را خطری برای کردها می دانند، چرا که هیچ ارتباطی با کردها نداشته و ممکن است مواضع وی مانند سردار سلیمانی که اغلب مواقع کردها و نظرات آنان را می پذیرفت  نباشد، آیا به عقیده شما مواضع قاآنی تا به این حد تند است؟

ناظم دباغ: مطمئنا او می تواند جانشین خوبی باشد، همانطور که نچیروان بارزانی توانست جانشین مسعود بارزانی شود و بدون شک جانشین حاج قاسم نیز این توانایی را دارد که مانند وی عمل کند، از سوی دیگر تمامی گزارشات و فرمان های حاج قاسم از طریق معاون وی به دیگر نهادها و مقامات داده می شد، نامه های حاج قاسم به نیروها و فرماندهان سپاه قدس همگی ازسوی قاآنی امضا می شد.

اصولا چرا وی باید تهدیدی برای کردها محسوب شود؟ من خود نظری دارم و پای این گفته نیز می ایستم، بنا به تجربه ای که در این سال ها در ایران دارم، تمامی افرادی که در اطراف حاج قاسم بوده و نزدیک او بودند، افرادی صادق و راستگو بوده و احترام ویژه ای را برای کردها قائل بودند. به همین دلیل می گویم جانشین حاجی نیز به همان صورت خواهد بود. چرا که کردها فاکتوری در منطقه هستند که نمی توان از آن ها دست کشید و باید با آنان تعامل داشت.

نظریه ای هست مبنی بر اینکه آنچه اقلیم کردستان در بغداد به دست آورد، از طریق تاثیرگذاری سردار قاسم سلیمانی بوده، آیا با فقدان وی، کردها می توانند مانند گذشته همان امتیازات را از دولت مرکزی عراق کسب کنند؟

ناظم دباغ: همه دستاوردهای اقلیم کردستان در بغداد، از طریق سردار سلیمانی نبوده، اما بخشی از این دستاورد و امتیازات از طریق وی و بخشی نیز از طریق حمایت دیگر کشورها به دست آمده است، از همه مهمتر تجربه کنونی و موجودیت اقلیم کردستان است و به جز آن مهمترین عامل در صیانت و حفظ دستاوردهای کردها در بغداد، از طریق اتحاد میان کردها است.

در مورد حمله ای که از سوی ایران به پایگاه آمریکایی ها در عراق شد، هم مقامات سپاه و دولت و هم روزنامه های ایرانی فقط به حمله موشکی به پایگاه عین الاسد اشاره کردند، اما نامی از دو موشکی که به سوی اربیل شلیک شد، نبردند؛ آیا شما در این مورد و هدف از شلیک این دو موشک به اربیل، با مقامات ایرانی گفتگو کرده اید؟

ناظم دباغ: طبق آنچه به من اطلاع داده شد و بلافاصله پس از حمله آن را به همراه نام مسئول مربوطه ایرانی به دولت اقلیم کردستان انتقال دادم، مقامات ایرانی تاکید کرده اند که دو موشک شلیک شده به اربیل، متعلق به ایران نیست و آنان این موشک ها را شلیک نکرده اند. سپاه پاسدارن تاکید می کند که موشک های مذکور متعلق به آنان نبوده و موشکی را به سمت اربیل شلیک نکرده اند.دولت اقلیم کردستان نیز به خوبی مطلع است که شلیک موشک ها از سوی چه کسی صورت گرفته است.

برخی تحلیل گران شلیک این دو موشک را پیامی به اقلیم می دانند مبنی بر اینکه اگر در جبهه آمریکا قرار گیرند، در امنیت نخواهند بود.

ناظم دباغ: ایران خود به ما پیام داده که عراق و اقلیم کردستان را یک واحد سیاسی، جغرافی و نظامی یکپارچه می داند. هیچ تفاوتی میان اربیل و بغداد و عین الاسد نیست، تصمیم پارلمان عراق شامل تمام کشور و اقلیم کردستان نیز می شود. من مجبورم بهعنوان نماینده دولت اقلیم کردستان این پیام ها را جدی بگیرم. من اطلاعی از توانایی های موشکی ایران ندارم، اما حملات موشکی در آرامکو، ساقط کردن پهباد و آنچه در عین الاسد روی داد، واضح و مشخص است و به همین دلیل امکان ندارد موشکی شلیک شده و تا این حد دور از هدف اصابت کند و یا اینکه یکی از دو موشک اساسا  عمل نکرده و منفجر نشود، البته اگر هدف از این شلیک ها ایجاد ارعاب باشد، قضیه فرق می کند، زیرا همانطور که میگویند، سیاست پدر و مادر ندارد.

 پس از ترور سردار قاسم سلیمانی رسانه های ایرانی حملات شدیدی را علیه اقلیم کردستان آغاز کردند، روزنامه کیهان خبری را در مورد تماس تلفنی میان مسرور بارزانی نخست وزیر اقلیم کردستان و مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا منتشر کرد که بلافاصله از سوی دولت اقلیم کردستان تکذیب شد. چرا رسانه های ایرانی اقلیم را آماج حملات خود قرار داده اند؟

 

ناظم دباغ: متاسفانه مقامات اقلیم کردستان و احزاب سیاسی بسیار دیر به این ترور واکنش نشان دادند، مراسم تشییع و بزرگداشتی که در تهران برای سردار قاسم سلیمانی برگزار شد، حتی برای امام خمینی هم برگزار نشده بود، زیرا سردار قاسم سلیمانی سمبل یک ایرانی آزاده بود که در خارج از مرزهای این کشور، از ایران دفاع می کرد. دوم اینکه از هرگونه فسادی مبرا بوده و ثروت اندوزی نکرد. از همه مهمتر اینکه حاج قاسم به هیچ عنوان وارد مشکلات داخلی ایران نشده و با اپوزیسیون ایرانی هم دشمنی نمی ورزید، زیرا ماموریت وی خارج از مرزهای ایران بود.

 پس دلیل حملات رسانه های ایرانی عدم ابراز هم دردی از سوی اقلیم کردستان بود؟

ناظم دباغ: موضع اقلیم کردستان بسیار کمتر از حد انتظار بود، به نظرم اقلیم در حق سردار قاسم سلیمانی ظلم کرده، مهم هم نیست که این اظهار نظر به گوش کاک مسعود، کاک مسرور و کاک قباد طالبانی (فرزند جلال طالبانی و معاون نخست وزیر اقلیم) برسد. چرا چنین می گویم؟ به طور مثال در نامه یکی از مقامات اقلیم آمده که حاجی قاسم در واقعه ای قربانی شد. در حالی که حتی اگر درگذشت وی در راه سفر و طی حادثه تصادف و یا واژگونی خودرو هم روی می داد، چنین اظهار نظری و نوشتن پیام به این صورت درست نیست. متاسفانه کاک مسعود و کاک مسرور بارزانی هیچ اظهار نظری در این مورد نکرده و پیامی نیز نداشته اند و تا بدین لحظه نیز نشنیده ام که پیامی را اعلام کرده باشند، انشاالله که اظهارات من درست نیست.

گفته می شود سردار قاسم سلیمانی طراح توافق میان احزاب معارض کُرد ایرانی شامل حزب دمکرات کردستان ایران و احزاب کومله مبنی بر اینکه آنان مشکلی را برای ایران ایجاد نکرده و ایران نیز کاری به آنان نداشته باشد، بوده است؛ خود شما هم در گفتگو با روزنامه همشهری چاپ تهران، اشاره کردید که این توافق توسط سردار سلیمانی حاصل شده است، حال با فقدان وی سرنوشت این توافق به کجا می رسد؟

ناظم دباغ: من از سال 1985میلادی و آغاز ارتباطات میان اتحادیه میهنی و ایران، در اکثریت نشست های میان جمهوری اسلامی ایران و مقامات اتحادیه میهنی حضور داشته ام. اتحادیه میهنی پیشتر با ایران در مورد این احزاب به توافق رسیده و اعلام کرده که گروه های مسلح معارض ایرانی در مناطق تحت کنترل این حزب هستند و پیشتر از سوی رژیم پیشین عراق، در این مناطق مستقر شده اند و به دلیل اینکه از سوی دشمن کردها به این منطقه آورده شده اند، اخراج آنان برای اتحادیه میهنی امکان پذیر نیست و آنان را مانند میهمان می پذیرد، اما لازم است توافقی صورت بگیرد مبنی بر اینکه نه ایران به آنان در مناطق تحت کنترل اتحادیه میهنی حمله کند و نه آنان اجازه دارند از این مناطق علیه ایران اقدام کنند و حمله ای علیه این کشور صورت دهند و این توافق در نهایت حاصل شد. فقط گروهک منافقین (مجاهدین خلق) تنها جریانی بود که از این توافق عدول و آن را نقض کرد و  در روستاهای سفره و زرون مستقر بود و خود من با آنان گفتگو کردم و با پاسخ های غیرمسئولانه آنان، به صورت جدی هشدار دادم که باید طی 24 ساعت این مناطق را ترک کنند و آنان نیز پس از خروج تمامی پایگاه های خود را منهدم کرده و در پاریس نیز چندین بیانیه تند را علیه من صادر کردند. به دلیل همین بیانیه ها نیز زمانی که من به پاریس رفته و درخواست کسب حق پناهندگی فرانسه را کردم، بلافاصله و طی یک هفته این درخواست من پذیرفته شد، چرا که نیازی به اثبات شرایط خود نداشتم.

 پس از این واقعه نیز چندین بار درگیری هایی میان طرف ها پیش آمد و آخرین مورد آن در منطقه جاسوسان روی داد که بار دیگر با میانجی گری من و نیز حمایت و پشتیبانی حاج قاسم، توافقاتی برای توقف درگیری حاصل شد.

آیا پس از ترور سردار قاسم سلیمانی، توافق های صورت گرفته میان ایران و احزاب معارض کُرد ایرانی که در اقلیم کردستان هستند، پابرجا باقی می ماند؟

ناظم دباغ: ایران یک نظام و حاکمیت سازماندهی شده است. روند امور این گونه نیست که حاج قاسم به عنوان یک فرد واحد در این مورد برای کشورش تصمیم گیری کند، بلکه وی مجری سیاست های کشور خود بود. بارها از مقامات عالیرتبه ایرانی شنیده ام که آنان خود برنامه و سمت و سوی سیاست خارجی کشور را تعیین می کنند، اما سردار قاسم سلیمانی مجری این سیاست ها است و  آن ها را پیاده و اجرا می کند. البته خود وی نیز عضوی از نهادهای تصمیم گیرنده این سیاست ها بود.

سه شنبه, 16 مهر 1398

این کارشناس مسائل سیاسی کردها با اشاره به این نکته که «این مسئله دخالت و پیشتیبانی خارجی بخصوص در میان احزاب موجود در مناطق کردنشین سوریه بیشتر مشاهده می‌شود» بیان کرد: برای همه روشن بود که وقتی این کشورها منافعشان از برخی تحولات تامین شود، خواهند رفت و کردها را تنها خواهند گذاشت. در منطقه نیز آمریکا منتظر تضمین منافع خود بود و وقتی شرایط را مشاهده کرد، از منطقه خارج شد.

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

نامه نیوز- گروه سیاست: پس از آنکه با خروج همراه با توافق نانوشته نیروهای آمریکا از شمال سوریه و مناطق کردنشین تحت کنترل احزاب کردی سوریه، ترامپ در حساب توییتر خود اعلام کرد که دیگر دوست ندارد وارد جدال‌های قومی خاورمیانه شود، همه پیش‌بینی می‌کردند که فضا برای گسیل نیروهای ارتش ترکیه به دستور اردوغان به این مناطق (به بهانه مبارزه با تروریسم و گروه‌های سیاسی مسلح کرد) باز شود. با دستور رئیس جمهور ترکیه برای حمله به مواضع کردها بود که وزارت خارجه ایران به سرعت با انتشار بیانیه‌ای، هرنوع حمله به خاک سوریه را محکوم کرد. در چنین شرایطی همه نگران هستند که بر سر مردم کرد سوریه چه بلایی خواهد آمد و نیروهای سیاسی کرد و احزاب آن چه موضع و واکنشی خواهند داد. اینکه تا دیروز شمال سوریه و نیروهای سیاسی کرد تحت حمایت ارتش آمریکا بودند، خود یکی از مسائلی است که در گفتگو با «ناظم دباغ» کارشناس مسائل بین المللی و نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران آن را بررسی کرده‌ایم:

این کارشناس مسائل بین‌المللی در گفتگو با خبرنگار «نامه نیوز» این اتفاقات در طول تاریخ معاصر برای کردها تکراری بوده است، زیرا ما در طول تاریخ صد سال اخیر شاهد همکاری و پیشتیبانی‌ نیروهای خارجی و فرامنطقه‌ای با جریانات سیاسی کرد بوده‌ایم که با نیت‌های مختلف وارد تعامل شدند.

دباغ با تاکید بر ضرورت بازخوانی تجربه تاریخی نیروهای کرد در یک قرن اخیر، گفت: هرجا ما شاهد تشکیل یک دولت در خاورمیانه بوده‌ایم، شاهد این بحران در نیروهای سیاسی کرد هستیم که برخی به خارج از مرزها و بیگانگان و نیروهای فرامنطقه‌ای تکیه می‌کنند و نتیجه آن را می‌بینند. مثلا در جریان تشکیل دولت پهلوی در ایران یا تشکیل دولت ترکیه و سوریه پس از فروپاشی عثمانی دیدیم که اعتماد به ابرقدرت‌های خارجی و تکیه به آن‌ها چه نتایجی به بار آورد.

این کارشناس مسائل سیاسی کردها با اشاره به این نکته که «این مسئله دخالت و پیشتیبانی خارجی بخصوص در میان احزاب موجود در مناطق کردنشین سوریه بیشتر مشاهده می‌شود» بیان کرد: برای همه روشن بود که وقتی این کشورها منافعشان از برخی تحولات تامین شود، خواهند رفت و کردها را تنها خواهند گذاشت. در منطقه نیز آمریکا منتظر تضمین منافع خود بود و وقتی شرایط را مشاهده کرد، از منطقه خارج شد.

نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران، با تاکید بر اینکه «اکنون باید خود نیروهای کرد در شوراهای خودشان و با همکاری با احزاب اقلیم کردستان عراق تلاش کنند تا به جای تقابل نظامی راه حل دیپلماتیک پیدا کنند» اظهار کرد: انتظار می‌رود نیروهای کرد و احزاب آن‌ها بیشتر با هم هماهنگ باشند و تعاملات بیشتری با همسایگان و سایر نیروهای کردی دیگر کشورها داشته باشند تا اینکه خودشان تک روی کنند تا از فجایع جلوگیری و مشکلاتشان بهتر حل شود.

ناظم دباغ با تاکید بر اینکه حوادث اخیر باید برای کردها تجربه شود، گفت: این درس مهمی است تا گروه‌های سیاسی کرد یاد بگیرند که اعتماد کردن به کشورهای ابر قدرت خارجی و کشورهایی که برای منافع خودشان کیلومترها دورتر از سرزمین خود در منطقه حضور دارند، هر لحظه ممکن است تنهایشان بگذارند. اکنون نیز کردهای سوریه چوب تکیه قدرت‌های فرامنطقه‌ای را می‌خورد و تنها راه حل پیش روی این نیروها دیپلماسی فعال‌تر برای جلوگیری از بحران است.

وی در پایان با اشاره به بحث «دو طرفه بودن رابطه با همسایگان در مذاکرات نیروهای سوری کرد» تصریح کرد: اگر کردها با دولت بشار اسد بخواهند مذاکره کنند، باید بدانند که دولت سوریه و سایر همسایگان نیز از آنها انتظاراتی دارند، و قرار نیست تنها یک طرف در مذاکره و دیپلماسی امتیاز دهد. علاوه بر این، بسیار مهم است که کردها بدانند باید حرف‌های خود و احزابشان را یکی کنند و یک خطابه به سمت آن سوی میز مذاکره باید وجود داشته باشد، لذا آنان در این موقعیت حساس در موضع‌گیری و عمل باید وحدت داشته باشند تا این بحران پشت سر گذاشته شود.

https://namehnews.com/fa/news/557881/ناظم-دباغ-کردهای-سوریه-چوب-تکیه-به-ابرقدرت‌ها-را-خوردند-کردها-برای-مقابله-با-تشدید-بحران-وارد-تعامل-دیپلماتیک-شوند

چهارشنبه, 27 فروردين 1399

«ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کردستان عراق در ایران گفت: به دستور حکومت اقلیم کردستان؛ کمیسیون بررسی و تحقیق مسأله «مصطفی سلیمی» تشکیل شده است و نتیجه آن نیز در آینده اعلام خواهد شد.

«ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کردستان عراق در ایران در گفت‌وگو با تلویزیون «ایران اینترنشنال» در مورد «مصطفی سلیمی» زندانی زندان سقز گفت: امروز شاهد بازی زشت بعضی‌ها هستیم که برای ضربه‌زدن به شکوه و شهرت حکومت اقلیم کردستان عراق و اتحادیه میهنی اقلیم کردستان انجام می‌دهند و برای رسیدن به هدفشان شروع به اتهام‌زدن کرده‌اند. به همین دلیل، نخست وزیر و معاون نخست وزیر حکومت اقلیم کردستان عراق؛ تصمیم گرفتند برای برطرف کردن این اتهام‌زنی یک کمیسیون بررسی و تحقیق در این زمینه تشکیل بدهند و نتیجه آن نیز در آینده اعلام خواهد شد. 

وی همچنین گفت: در این کمیسیون، افرادی موجه و شخصیت‌هایی حضور خواهند داشت که کار اصلی‌شان در این زمینه است و امیدواریم که انشاءالله حقیقت این قضیه مشخص شود و نتایج آن به اطلاع عموم مردم برسد.    

نماینده حکومت اقلیم کردستان عراق در تهران در مورد تشکیل کمیسیون بررسی و تحقیق مسأله «مصطفی سلیمی» گفت: این کمیسیون به دستور «قباد طالبانی» معاون نخست وزیر حکومت اقلیم کردستان اعلام شد و شخص نخست وزیر حکومت اقلیم کردستان نیز در جریان امور قرار دارند و منتظر هستند که این کمیسیون، نتایج بررسی و تحقیق خود را به حکومت اقلیم کردستان اعلام کند و وقتی هم که نتایج اعلام شد کلیه کسانی که شاکی هستند از این مسأله و جریان، مطلع خواهند شد.   

وی افزود: از یک طرف متأسفانه در روزهای اخیر، بازی‌های کثیف سیاسی توسط بعضی گروه‌ها و افراد با نیت‌های شومی که دارند؛ شروع شده است و می‌خواهند از آب گل‌آلوب ماهی بگیرند و قضیه را پیچیده بکنند. هر کسی هم بر اساس منفعت و اهداف خود، نسبت به انتشار اخبار این رویداد اقدام می‌کند. از طرف دیگر، بعضی از گروه‌ها، مؤسسه‌ها و انجمن‌های حمایت از حقوق بشر از حکومت اقلیم کردستان درخواست کردند که این کمیسیون بررسی و تحقیق تشکیل شود و دیدیم که این کمیسیون، توسط حکومت اقلیم کردستان تشکیل شد.

«ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کردستان عراق در ایران در پایان سخنانش اظهار داشت: در اینجا تأکید می‌کنم برای مسأله اعدام «مصطفی سلیمی» متأسفم؛ چون جان یک انسان از دست رفته است، ولی بهتر بود رسانه‌ها به دنبال کشف حقیقت این شخص بگردند که 15 سال در زندان بود و به اعدام محکوم شده بود؛ نه اینکه آن را در ردیف و همسو با شخصیت‌های برجسته، سیاستمداران کُرد، فعالان حقوق بشر و همچنین فعالان اجتماعی قرار دهند و به گونه‌ای وانمود کننند که کُردها غیر از «مصطفی سلیمی» هیچ کسی را در این راه از دست نداده‌ است.

رسانه ها

صفحه28 از40

آخرین اخبار

گزارشات پر بازدید

حالت های رنگی